توران میرهادی، مادر ادبیات کودک و نوجوان این سرزمین هم پرکشید
در صبجگاه ۱۸ آبان وقتی فرزندان ایران زمین به پیشواز هفته گرامیداشت «یار مهربان» آماده میشدند، خانه مهر و دوستی خود را سرد و بیروح یافتند. چرا که باد غمناک تقدیر الهی شروع به وزیدن کرده و روح ملکوتی مادر این سرزمین را به سوی وصال حق فرا خوانده بود و شمع وجود مادر مهربان کودکان ایران زمین خاموش شده بود. قانون طبیعت این است که وقتی شمعی خاموش شد، فقط شعله آن خاموش میگردد اما شمع همچنان پابرجاست و عصاره وجودی شمع که در اثر سوختن آن ذوب شده بود دور شمع جمع میگردد. اگر بار دیگر آتشی بر آن دمیده شود روشن شده و در ظلمات شب سینه تباهی و تاریکی را نشانه میگیرد.
کودکان ایران زمین گرچه خود را غمزده و داغدار میدانند و در این راه اشک افسوس و اندوه میریزند، اما در دل آنان غوغایی طوفانی پابرجاست. آنان در لحظه لحظه زندگی شما تلاش برای روشن نگهداشتن شمع «عشق»، «دوستی» و «مهر بر کودکان» را دیده بودند. مادری که گویی رسالت آن خدمت بر کودکان و فرزندان این سرزمین تعریف شده بود. چون از تحصیل فارغ شد تاسیس مدرسه کودکان را آغاز کرد. او از معلم و یار خود درس عشق و محبت را فراگرفته بود و خود را باغچهبان «مدرسه فرهاد» نام نهاد. مدرسهای که در مثلث وجود آن سه ضلع «آموزش و تحصیل»، «بازی و تفریح» و «خواندن و مطالعه» در کنار هم خودنمایی میکرد.
مدرسه فرهاد یک مدرسه نبود، بلکه یک مکتب بود. مکتبی که به دانشآموزان پیک نوروزی داده نمیشد بلکه از دانشآموزان خواسته میشد تا پیک نوروزی تولید کنند. و چه زیبا انواع میوهها، حیوانات و پرندگان در بین دانشآموزان پایههای مختلف تقسیم میشد تا هر یک بتوانند یک میوه، یک پرنده و یا یک حیوانی را به همسن و سالان خود معرفی کنند. اساس مدرسه فرهاد یا بهتر است بگویم «مکتب فرهاد» بر تولید استوار شده بود. اینک دختران و پسران مدرسه فرهاد قد کشدهاند و هریک تخصصی را در دانشگاه فراگرفتهاند و رسالت امروزی آنان نه تولید پیک دانشآموزی، بلکه تولید «فرهنگنامه کودکان و نوجوان» بود. در جایی که سایر مراکز تولید دایرهالمعارف به اتکای منابع مالی دولتی و غیر دولتی باز هم از کمبود محقق مینالیدند، این مادر با همان فرزندان جوان و به ظاهر کمتجربه و یا بیتجربه در امر دایرهالمعارفنویسی خود، بزرگترین دایرهالمعارف کشور را برای کودکان و نوجوانان تولید میکرد.
نیروی اتکای این مکتب، بودجههای مالی و حمایتهای مراکز دولتی و غیر دولتی نبود بلکه خمیر مایه و هسته اصلی این مکتب را «عشق»، « فنا شدن» و اما «خاموش نشدن» تشکیل میدهد. این چنین بود که هر سال یک جلد این اثر عظیم امید خوانندگان بود. «عشق» ، «فنا و شدن» و «خاموش نماندن» درسی بود که تک تک فرزندان شورا و فرزندان ایران زمین از مام خود به ارث بردهاند. آری مادر! ما درس «تلاش»، «تلاش» و «پشتکار» را در زنگ زنگ درس زندگی از تو آموختیم و اینک خاموشی شمع وجود تو را باور نداریم. چرا که شمع همچنان پابرجاست. گداختههای عشق در دور شمع همچنان پابرجاست. مادرم شمع وجود تو فقط در جسم فیزیکی تو خلاصه نشده بود که با رفتنت خاموش شود. شمع وجود تو «مدرسه فرهاد» با تک تک دانشآموزانش، «شورای کتاب کودک» با تک تک اعضایش و «فرهنگنامه کودکان و نوجوانان» با تک تک خوانندگان آن هست که همچنان روشنی بخش آیندهمان و تیر قلب تاریکی و جهالت دورانمان هست. مادرم میدانم این چند روز چشمانت را بستی و ما را نمیبینی. اما روح بلندت همیشه با ماست.
مادرم آسوده بخوابید که کانون گرم خانواده ادبیات کودکانمان هنوز گرم است. هنوز باغچهبانهایی چون نوشآفرین انصاری، ثریا قزلایاغ و.... قصههای تلاش، عشق و ایثار را برایمان میخوانند تا بیدار شویم. مادرم ما فرزندان ایران زمین امروز در درس ادبیاتمان، درسِ ناتمامِ شما را خوب یاد گرفتیم و همصدا با مولوی شیرین سخن میخوانیم که
«در این خاک در این خاک در این مزرعه پاک
بجز مهر به جز عشق دگر تخم نکاریم.
مپرسید مپرسید ز احوال حقیقت
که ما باده پرستیم نه پیمانه شماریم
شما مست نگشتید وزآن باده نخوردید
چه دانید چه دانید که ما در چه شکاریم
ضایعه فقدان این مادر بزرگ را به تک تک فرزندان ایران زمین، خانواده بزرگ ادبیات کودکان و نوجوانان و تک تک اعضاء شورای کتاب کودک تسلیت عرض میکنم.
پ.ن: این متن پیام تسلیت جناب آقای دکتر مهدی محمدی، ریاست محترم انجمن کتابداری شاخه قم می باشد که در لیزنا منتشر شد.
- ۹۵/۰۸/۲۴