کتاب دغدغۀ همیشگی رهبری.
به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی استان گیلان و به نقل از پایگاه اطلاعرسانی نهاد کتابخانههای عمومی کشور، نشریه «رشد جوانه» در شماره جدید خود (پاییز ۹۸) با اشاره به نقش مهم نهاد کتابخانههای عمومی کشور در توسعه و تجهیز کتابخانهها و نهادینهسازی فرهنگ مطالعه در بین آحاد مردم و ظرفیت استفاده از طرح ساماندهی منابع آموزشی و همچنین کمک به توسعه این طرح، به گفتوگو با علیرضا مختارپور دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی کشور پرداخت که در ادامه این گفتگو را میخوانید:
اساساً بهنظر میرسد که در همۀ کشورها در انتخاب موضوع کتاب و رسانهها، قوانین و مقرراتی وجود دارد که بهعنوان یک میثاق ملی مورد قبول همگان است. نظر شما در این خصوص چیست؟
همین طور است. حتی در آزادترین کشورها در امور فرهنگی، چه در مورد برنامههای رسانهای و چه در مورد کتاب و مجله، حداقل قائل به ردهبندی سنی هستند.
گاهی بعضی کشورها گروههای مرجع درست میکنند تا جریان نشر را هدایت کند. دوستان نویسندهای که به روسیه سفر کرده بودند، برایم تعریف میکردند که شوراهای فرهنگی داشتند و تا نویسندهای چند کتاب مورد تأیید نداشته باشد، اصولاً به او اجازۀ انتشار کتاب نمیدهند. در مرحلۀ اول کار باید نویسندهبودن شخص به لحاظ حرفهای (براساس ملاکهای خودشان) احراز شود.
موضوع دیگر این است که در آن کشورها، اگر کمیته، شورا، نهاد یا مجمع فرهنگی تأیید خود را بر اثری بزند، آن اثر مورد اعتماد مردم قرار میگیرد، از مقبولیت اجتماعی زیادی برخوردار میشود و میتواند در شمارگان زیادی منتشر شود. چون اعتقاد دارند اگر آن شورای مرجع کتابی را تأیید کند، کاملاً مناسب است.
با توجه به این نگاه و مرجعیتی که برای یک نهاد رسمی در زمینۀ انتشار، انتخاب و معرفی کتابهای درسی و کتابهای مناسب قائل هستید، نظرتان را درخصوص کتابهای درسی و آموزشی (کمکآموزشی و کمکدرسی) بفرمایید.
واقعاً تولید ۲۰۰ میلیون جلد کتاب کار کمی نیست. از طرف دیگر هم هر مقدار که فضای مجازی و دیگر فضاها گسترش پیدا کنند و احیاناً از کتابخوانی فرعی دانشآموز کاسته شود، از محتوا و تعداد کتاب درسی او که کاسته نمیشود. او موظف است درسش را بخواند. بهعلاوه، کتابهای درسی که جامع همۀ علوم نیستند و تنها یک سطحی از یادگیری را آموزش و سطحی دیگر از آن را ارجاع میدهند. بهخصوص در علوم انسانی اینگونه است که مثلاً وقتی فرد مطلبی را در خصوص فلان شاعر، نویسنده یا عالم دینی میخواند، با بخشی یا چند موضوع مختصر در خصوص این افراد آشنا میشود. برای خواندن آثار دیگر در مورد این افراد و تکمیل اطلاعات خود، به آشنایی و مطالعۀ این آثار ارجاع داده میشود.
با این وصف و در ادامه سؤال قبلی باید بپرسیم: آیا شما وزارت آموزش و پرورش را مرجعی برای تولید کتابهای آموزشی میدانید؟ اگر چنین است لطفاً در خصوص دلایل آن هم بیشتر توضیح دهید.
در چنین شرایطی حتماً و با قاطعیت باید گفت: همانجایی صلاحیت چنین کار بزرگ و مهمی را دارد که برای این جمعیت کثیر و مؤثر در آینده این اجتماع، تعداد انبوهی کتاب را بهصورت تکلیفی و آموزشی تهیه، تدوین و منتشر میکند و در زمان مقرر بهدست دانشآموزان میرساند. با چنین تصوری اساساً میتوان گفت که آموزشوپرورش با این تعداد جمعیت قابل توجه، حجم بالای کتابهای درسی و تأثیرگذاری گستردهای که دارد، آیندۀ کشور را رقم میزند. درواقع، جایی که دارد ۵۰ سال آیندۀ کشور ما را میسازد، همین کلاسها، همین معلمان و دانشآموزان و در نهایت آموزشوپرورش کشور است. پایه و اساس کار همین جاست. حالا ممکن است در سیر طولانی این کار عدهای از این فرایند خارج شوند و یا در مسیر دیگری قرار گیرند، اما زیرساخت همین جاست.
در برخی فرهنگها میگویند شما بچه را تا هفتسالگی به ما بسپارید و بعد از آن را ما تضمین میکنیم، در همان مسیری که در این هفتسال تربیت و شخصیتش تثبیت شده است حرکت کند. این نکتۀ بسیار مهمی است که باز هم نقش، جایگاه و اهمیت آموزش و پرورش را نشان میدهد. فرزندان عزیز این کشور، ۱۲ سال مدرسهای، و اگر دوران دانشجویی را هم به آن اضافه کنیم، سالهای بیشتری را هم در اختیار این حوزۀ آموزشی و فرهنگی قرار دارند که این امر هم حساسیت و جایگاه تعلیموتربیتی و آموزشوپرورش را نشان میدهد. نشان میدهد که کل سرنوشت نسلهای آینده در همین جا پایهریزی و ساخته میشود.
با بیان این مقدمه خواستم نتیجه بگیرم: جایی که باید دارای بالاترین صلاحیت برای این کار باشد، همین آموزشوپرورش است. چنین آموزش و پرورشی طبیعتاً اگر این صلاحیتها را احراز کند، فعالیتهایش در دیگر بخشها هم برای جامعه اطمینانبخش خواهد بود. به آن اطمینان میکنند که فهرست کتاب مناسب بدهد، راهنمایی کند و محل اعتنا و اطمینان باشد.
توضیحاتی در خصوص طرح ساماندهی منابع آموزشی و تربیتی و جشنواره کتاب رشد بیان کردیم و خوشبختانه شما خودتان هم فهرست کتابهای مناسب برای دانشآموزان (کتابنامههای رشد) را ملاحظه فرمودهاید. نظرتان در این خصوص چیست؟
این فهرستی که شما از کتابهای مناسب میدهید، خیلی خوب است و میتواند در راستای همین نیازها و اطمینانبخشی که جامعه بدان نیازمند است، تلقی شود.
به نظر من این کار زمانی کامل میشود که کتابهایی که سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی معرفی کرده است، در مرحلۀ اول در کتابخانه مدرسه و در مرحلۀ بعد در نزدیکترین کتابخانۀ عمومی پیرامون مدرسه موجود باشند.
آموزش و پرورش با این تعداد جمعیت قابل توجه، حجم بالای کتابهای درسی و تأثیرگذاری گستردهای که دارد، آیندۀ کشور را رقم میزند
یعنی به نظر شما انتشار این فهرستها (کتابنامههای رشد) لازم است؟ اگر پیشنهادی برای تکمیل این کار دارید، بیان فرمایید.
به نظر من این قدم اول است. حالا اگر فرض کنیم که با این معرفی و اطلاعرسانی، مراجعة دانشآموزان به کتابخانۀ مدرسه و کتابخانۀ عمومی بیشتر شده، قدم بعدی این است که بررسی کنیم: آیا این معرفی باعث فروش بیشتر اینگونه کتابها شده است یا خیر. با دریافت چنین گزارشهایی است که ما میتوانیم متوجه شویم، کاری که بابت بررسی، انتخاب و معرفی کتابهای مناسب انجام دادهایم، مفید و مؤثر بوده است.
اگر این تلاش و فعالیت ما مؤثر نبوده، یکی از دلایل مهمش این است که ما حلقههای تکمیلی این فرایند چندوجهی را کامل نکردهایم. یعنی ما زمان و هزینه صرف و کتابنامههای رشد را منتشر کردهایم، اما متوجه میشویم که این کتابنامهها اصلاً در مراکزی که باید موجود نیستند تا طرف مراجعه و استفاده قرار گیرند. در مرحلۀ بعدی متوجه میشویم که کتابهای معرفیشده در کتابفروشی سطح شهر و مدرسه هم موجود نیستند و اساساً مخاطب بدانها دسترسی ندارد.
اینها همه همان حلقههای واسطی هستند که عرض کردم. هر کدام از آنها به هر دلیلی موجود نباشند، عملاً همۀ فعالیتهای دیگر انجامشده در این خصوص را بیاثر و بیخاصیت میکنند. یعنی وقتی که کتاب مناسب معرفیشدۀ آموزشوپرورش در بازار پیدا نمیشود، کتابخانههای عمومی از وجود آن بیاطلاع هستند یا آن را خریداری نکردهاند، در مدرسهها پست کتابدار حذف شده یا کتابخانۀ مدرسه بهدلیل نبود کلاس درس، تغییر کاربری داده است و بهدلایلی دیگر (که برای هر کدام از آنها هم مصادیقی سراغ داریم) این کتابها عملاً در دسترس مخاطب قرار نمیگیرد، چگونه انتظار داریم ناشر رغبت کند که سرمایه، اعتبار و توان اقتصاد خود را صرف این کار کند!؟
در نهاد کتابخانههای عمومی کشور و کتابخانههای تحت پوشش چه اقداماتی را برای ترغیب بیشتر دانشآموزان به مطالعه و کتابخوانی دانشآموزان و همکاری با مدرسهها انجام دادهاید؟
مدرسه و دانشآموز برای ما بهعنوان نهاد کتابخانههای عمومی کشور، همیشه مورد توجه، محل اعتنا و بااهمیت بودهاند و در همین راستا هم اقداماتی انجام دادهایم. مثلاً در طرحی اعلام کردهایم که حاضریم کتابخانههای خودمان را (بهخصوص در مناطقی که کتابفروشی ندارند و یا دسترسی به کتاب سخت است)، پشتیبان مدرسهها قرار دهیم. اعلام آمادگی کردهایم که بهدنبال ارتباط با مدرسهها هستیم و بدون هیچ نگاه تبلیغاتی و منفعتمحوری، کتابداران ما حاضرند که به مدرسهها بیایند و در مورد کتاب، کتابخوانی و کتابخانه برای بچهها صحبت کنند و زمینۀ ارتباط آنها را با کتاب و کتابخانه فراهم آورند. یا حتی آمادگی داریم، در محلهایی که دسترسی به کتابخانۀ عمومی به هر دلیلی برای دانشآموزان سخت و مشکل است، در زمانهای مشخصی تعدادی کتاب در اختیار مدرسه و دانشآموزان قرار دهیم و پس از مطالعه، آنها را دریافت و کتابهای جدید را جایگزین آنها کنیم.
شرط تحقق عملی این اقدامات تعاملی و فیمابین چیست؟
شرط رسیدن به هدفهای نهایی این اقدامات، تعامل و همکاری نزدیک و بیشتر سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی با نهاد کتابخانههای عمومی کشور است. خوشبختانه شما بهعنوان همکاران آن سازمان، خبرهای خوشی در مورد عزمی که در این زمینه وجود دارد، به ما دادید. نگاه کاملی که دوستان ما، از جمله حاج آقای ذوعلم، بهعنوان رئیس سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی، در خصوص همت برای تعامل و همکاری با همۀ نهادهای فرهنگی دارند، جای خرسندی و امیدواری دارد. البته با توجهی که شخص ایشان به این مسائل و بهرهمندی از مشارکت و خرد جمعی در همۀ زمینهها دارند، همین انتظار میرود که این کارها عملیاتی و اجرایی شوند و به گسترش و همافزایی اقدامات صورت گرفته در این زمینهها بینجامند. ما در نهاد کتابخانههای عمومی کشور صددرصد آمادۀ همکاری، مشارکت، همافزایی و استفاده از این فضای همدلی و همکاری هستیم و هیچ مانعی هم در این مسیر نمیبینیم.
نکتۀ مهم دیگری که باید به آن توجه داشته باشیم، در مورد سودمندی و کارآمدی فعالیتهایی است که معمولاً انجام میدهیم. عرض من این است که ما هر کاری انجام میدهیم، یا نیازی را از ما رفع میکند، یا برای ما افزودهای را به همراه دارد، و یا برای ما شأن و جایگاهی (ولو کاذب) میآورد. پس در انجام هر فعالیتی باید به این انگیزه و دلایل انجام کارها توجه داشته باشیم. مثلاً چرا امروزه حتی کسی که گاه به نان شبش هم محتاج است، به هر شکل شده برای خودش تلفن همراه، لپتاپ یا وسیلۀ الکترونیکی مشابهی را تهیه میکند و در دست میگیرد؟ آیا غیر از این است که میخواهد در بستری از جامعه (حالا مجازی یا واقعی) جایگاهی برای خودش دست و پا کند! و البته روزی کتاب در جامعۀ ما چنین جایگاهی داشت و در حال حاضر هم در بسیاری از کشورها از چنین جایگاهی برخوردار است.
تا چه حد اعتقاد دارید، موضوع فرهنگسازی در زمینۀ کتاب و کتابخوانی به عزم جدی و ملی نیاز دارد؟
تا این حد که اعتقاد دارم، مسئلۀ مهم گفتمان شدن کتاب در حوزۀ عمومی و در سطح جامعه یکی از ضرورتها و اولویتهای مهم جامعۀ ماست. منتها نگاه به آنچه بر ما گذشته است، کمی جای تأمل دارد. مثلاً شما بعد از انقلاب فقط یک مجموعه تلویزیونی سراغ دارید که در طول ۴۰ سال گذشته با محوریت کتاب بوده و آن هم مجموعۀ تلویزیونی «کتابفروشی هدهد»، متعلق به ۲۵ سال پیش، است. اخیراً در حال بازپخش آن هستند. یک فیلم سینمایی هم به نام «هامون» داریم که محیط آن مربوط به کتاب و کتابخوانی است. درحالیکه همین حالا مجموعهای با عنوان کتابداران در ایالات متحده پخش میشود که فصل سوم آن در حال پخش است و برخی علاقهمندان به این موضوع آن را دنبال میکنند. همچنین چند سریال دربارة کتاب و کتابخوانی و کتابخانه در کشورهای اروپایی ساخته و پخش شدهاند. در شکل غیرمستقیم آن هم اگر شما ۱۰۰ سریال خارجی مشهور ۱۰ سال اخیر را دنبال کنید، در ۹۰ درصد آنها ردپا و اشارهای به کتاب و کتابخوانی و اهمیت مطالعه پیدا خواهید کرد.
اگر در نمادهای شهری و تصویرهایی که در فضای مجازی ما به وفور دیده میشوند دقت کنید، باز هم اثر زیادی از موضوع کتاب و کتابخوانی و کتابفروشی و مطالعه نخواهید یافت. یا در مورد وجود تابلوی کتابخانه در همۀ محلههای شهر مسکو که شما اشاره کردید، در همۀ کشورها چنین توجهی به کتاب و کتابخانه وجود دارد، اما مدت چهار سال است که ما داریم تلاش میکنیم و تازه توانستهایم برخی مدیران محترم شهری را قانع کنیم که اجازه دهند، تابلویی که حضور و سمتوسوی کتابخانۀ عمومی شهر و یا محله را نشان دهد، در خیابانها نصب شود. البته در برخی شهرها هم با همۀ پیگیری و اصرار ما، هنوز این تقاضا را نپذیرفتهاند.
با عنایت به اینکه عمر و سرمایۀ کاری خود را در حوزۀ کتاب و کتابخوانی صرف کردهاید و اکنون هم در همین حوزه فعال هستید، چه انتظاری از مسئولان محترم دارید؟
معتقدم، با وجود همۀ مشکلات و سختیها، هنوز هم بهدلیل برخی نشانههای امیدبخش میتوان به شکوفایی، توسعه و گسترش فرهنگ مطالعه در جامعه امیدوار بود. در حال حاضر در میان مسئولان مملکتی ما (که حتماً عزیزان اهل مطالعه هم هستند)، تنها کسی که علیرغم همۀ اشتغالات و مسائل مختلف، دائماً و در اشکال مختلف به کتاب ارجاع میدهند، رهبری نظام هستند. این موضوع بهتنهایی خود روزنهای از امید و نقطۀ اتکایی برای حرکت بهسوی روزهای روشنتر و آیندهای بهتر در این زمینه است. نشست با نویسندگان و هنرمندان، استنادهای گوناگون به کتاب از روشهای مؤثر و دائمی معظمله است که مثلاً می فرمایند: اگر میخواهید ببینید انگلیس در هند و یا فلان کشور چه کرده است، به فلان کتاب و منبع غنی و مورد اعتنا مراجعه کنید. گاهی هم با نامبردن از یک کتاب، مطالعۀ آن را ترویج میدهند، و یا با نوشتن تقریظ بر کتابی آن را در نظرگاه عمومی مردمی برجسته و محل رجوع میکنند. دیدار از نمایشگاه سالانۀ بینالمللی کتاب هم در برنامههای نسبتاً مداوم ایشان است. حتی سبک و منش ایشان در سخنرانیها و ملاقاتهای مردمی و اختصاصی با دولتمردان مبتنی بر همین ترویج خواندن و نوشتن و اهمیت ثبتکردن و یادداشت برداشتن است. حتماً شما هم با یادآوری مجالس حضور ایشان به یاد خواهید آورد که همیشه قلم و برگهای برای یادداشت و ثبت مطالبی که بیان میشود، در دست و در اختیار دارند. امری که در نشانهشناسیهای فرهنگی، حاکی از یک پیام و آن هم اهمیت نوشتن و خواندن و ثبتکردن مطالب دارای اهمیت است.
متاسفانه مشابه این رفتار را، در میان سایر مسئولان کمتر میتوان سراغ گرفت و طبیعی است که اگر کتاب خواندن در جامعه عادت، فضیلت و ارزش نباشد، نمیتوان انتظار داشت که کتابخوانی و فرهنگِ توجه و مراجعه به کتاب توسعه و ترویج پیدا کند. من بهخوبی در یاد دارم که در ابتدای انقلاب، کتاب و شمارگان آن خیلی افزایش یافت و مراکزی مانند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کتابهایی با شمارگان ۵۰ هزار جلد چاپ و منتشر میکردند. برای خرید کتاب صف تشکیل میشد و خودم بهخاطر دارم که برای خرید یک کتاب ثبتنام کردم که مثلاً ناشر ۹ ماه بعد این کتاب را چاپ و تحویل متقاضیان میداد. بعضی جوانان کتاب زیر بغل میگرفتند و این موضوع در نگاه دیگران احترامبرانگیز بود، ولی امروز بهطور مثال، اگر امام جمعه محترمی کتابی را بهمناسبتی معرفی کند، پدیدۀ شگفتآوری تلقی و موجب تعجب میشود؛ درحالیکه باید موضوع عکس باشد و بیتوجهی و بیاعتنایی به کتاب موجب تعجب و تأسف شود.
تنها کسی که علیرغم همۀ اشتغالات و مسائل مختلف، دائماً و در اشکال مختلف به کتاب ارجاع میدهند، رهبری نظام هستند. این موضوع روزنۀ امید و نقطۀ اتکایی برای حرکت بهسوی روزهای روشنتر و آیندهای بهتر است.
نظرتان در مورد کتابهای منتشر شده و کتابهای موجود و ضرورت توجه بیشتر به کتاب در زمانهای که بهخصوص فضای ذهنی فرزندان ما را رسانههای دیجیتال اشغال کردهاند، چیست؟
سالهاست که کارشناسان و متخصصان هشدار دادهاند، اینکه فرزندان ما این مقدار از وقت خود را پای تلویزیون میگذرانند، مخرب و آسیبزاست. حالا هم که فضای مجازی، تلفن همراه و تبلت به این پدیده اضافه شدهاند و کار خراب اندر خراب شده است. جداً باید راهی برای عبور از این وضعیت پیدا کرد.
بهدلیل اهمیتی که کتاب و مسائل پیرامونی آن دارد، مقام معظم رهبری در جایی اشاره کردند که کتاب باید پیوست داشته باشد. همچنین انیمیشن، پویانماییها، و حتی دارا و سارایی که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان میسازد، باید پیوست فرهنگی داشته باشند.
شما مشاهده میکنید، فلان سیاستمدار مطرح دنیا، در سخنان خودش از یک فیلم برتر و یا کتابی که شهرت جهانی دارد، نام میبرد و بهنوعی با اشاره به آگاهی و شناخت نسبت به دنیای هنر و کتاب، برای خودش وجهۀ اجتماعی و اعتبار کسب میکند. اما در مسیر عکس این رفتار، ما حتی دربارۀ کتابهای شاخص، مطرح و پرفروش خودمان هیچ نمیگوییم و در تعامل و گفتوگوهای فردی و اجتماعی هیچ اشاره و ارجاعی به این آثار موجه و خوب نداریم. البته امید داریم روزی این اتفاق بیفتد.
- ۹۸/۰۹/۲۴