کتابخانه باقرالعلوم (ع) شهرستان صومعه‌سرا

وبلاگ اطلاع رسانی کتابخانه باقرالعلوم (ع) شهرستان صومعه‌سرا

کتابخانه باقرالعلوم (ع) شهرستان صومعه‌سرا

وبلاگ اطلاع رسانی کتابخانه باقرالعلوم (ع) شهرستان صومعه‌سرا

مشخصات بلاگ
کتابخانه باقرالعلوم (ع) شهرستان صومعه‌سرا

این وبلاگ متعلق به کتابخانه عمومی باقرالعلوم (ع)می باشد، که اخبار و موضوعات وابسته به آن، در این وبلاگ درج میگردد. لطفا نظرات و پیشنهادات خود را با ما در میان بگذارید و ما را در ساختن هر چه بهتر این وبلاگ یاری نمایید.
آدرس: صومعه سرا، خ. جعفری، داخل پارک کودک.
تلفن:44322161-013

بایگانی

کارگاه آموزشی مادران کتاب خوان، ویژه مادران اعضای کتابخانه های عمومی و بانوان علاقه مند به کتابخوانی و قصه گویی در کتابخانه عمومی باقرالعلوم (ع) برگزار شد.


کارگاه آموزشی مادران کتاب خوان ویژه مادران اعضای کتابخانه های عمومی یکی از برنامه های مهم سه ماهه پایانی سال جاری و در راستای اجرای طرح استانی شب نشینی زمستانی با کتاب است. این ویژه برنامه در قالب کارگاه  آموزشی روش های کتاب خوانی و قصه گویی برای فرزندان برگزار شد.
آشنایی مادران به اهمیت مطالعه و چگونگی ارتباط  با کودکان در زمان مطالعه و  معرفی  گروه های سنی و نیازهای هر گروه، شیوه های قصه گویی و معرفی عوامل جذب  کودکان به مطالعه از مهمترین هدفهای برگزاری این برنامه فرهنگی است. از دستاوردهای این کارگاه می توان به مهارت های قصه گویی، برقراری ارتباط موثر با کودک، ایجاد علاقه مندی، تقویت قدرت تکلم، قدرت تخیل و قدرت تعقل به عنوان مهمترین عوامل و ویژگیهای کتابخوانی برای کودکان اشاره کرد.
گفتنی است درپایان این کارگاه آموزشی یکروزه کتابهای کتاب خوان ماه  اسفند برای مادران شرکت کننده معرفی شد.

 

کتابخانه های عمومی شهرستان صومعه سرا در دهه مبارک فجر  با برگزاری بیش از 10 برنامه و جشن های متنوع فرهنگی  گام مهمی در اشاعه فرهنگ کتاب و کتابخوانی برداشتند.

کتابداران کتابخانه های عمومی این شهرستان در بهمن ماه سال جاری  با برگزاری  6 نشست کتاب خوان  و 2 نشست کتاب خوان مدرسه ای  با حضور علاقه مندان، کتابهای خوانده شده خودرا با علاقه مندان  به کتاب و کتابخوانی  به اشتراک گذاشتند.

سایر برنامه های انجام شده شامل برگزاری  نمایشگاه های  تازه های کتاب و  مناسبتی دهه مبارک فجر  ،  گلباران مزار شهدا، حضور در منزل شهدا و جانبازان  شرکت در جشن ها و مناسبتهای برگزار شده در شهرستان ، مسابقه نقاشی با اهدای جوایز  ،کلاس های قصه گویی ، بازدید مسئولین، دانش آموزان و مهد های کودک  از کتابخانه ها، اجرای  سرود انقلاب ، طراحی  روزنامه دیواری ، جمع خوانی کتاب ،  تزئینات و نصب پرده و بنر ، و عضویت رایگان  بیش از  300   نفر در کتابخانه های عمومی شهرستان می باد.

یزدان منصوریان: دانشیار دانشگاه خوارزمی

نوزدهم دیماه امسال (۱۳۹۵) دکتر نعمت‌الله فاضلی - عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی - در سخنرانی خود با عنوان «باز اندیشی در کارویژه کتابخانه‌های عمومی بر مبنای سیاست‌های خوانا و نویسا شدن مردم» به بررسی کارکردهای کتابخانه‌های عمومی در دنیای معاصر پرداختند. من در این جلسه حضور نداشتم، اما زمانی که فایل صوتی آن را شنیدم، به نظرم رسید که این بحث به دلیل رویکرد تاریخی و فرهنگی سخنران می‌تواند زمینه‌ساز بحث‌های سازنده‌ای باشد. زیرا ایشان از منظر «مطالعات فرهنگی» و در مقام یک مردم‌شناس به کتابخانه عمومی نگریسند. در حالی که ما کتابداران - مثل اهالی اغلب رشته‌ها - معمولاً از درون رشته به کارمان توجه می‌کنیم و شنیدن دیدگاه‌ متخصصان بیرون از رشته می‌تواند برایمان آموزنده باشد.

ضمن آنکه ماهیت کار کتابخانه‌های عمومی پیوندی ناگسستنی با مباحث جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی دارد و چارچوب‌های نظری این رشته‌ها زمینه‌های مناسبی برای پژوهش دربارۀ کتابخانه‌ها در اختیار متخصصان علم اطلاعات و دانش‌شناسی قرار می‌دهد. این رابطه نیز دو سویه است و کتابخانه‌های عمومی نیز همیشه می‌توانند جایگاه مناسبی برای بررسی و بازنمایی مناسبات اجتماعی و فرهنگی جامعه باشند و از این جهت برای محققان این رشته‌ها اهمیتی ویژه دارند و فرصتی برای مطالعات میان‌رشته‌ای محسوب می‌شوند.

همچنین، از یاد نبریم رشته‌های علوم انسانی به دلیل سرشت مشابه و ریشه‌های مشترکی که دارند از شباهت‌های فراوان برخوردارند و آرمان‌های همسانی را جستجو می‌کنند. زیرا «انسان» و تلاش برای بهتر فهمیدن زیست‌جهان او در کانون این علوم قرار گرفته است. بنابراین، وقتی پای صحبت یک متخصص مردم‌شناسی می‌نشینیم پیوندهای فراوانی میان رویکرد او با آنچه در بنیانهای نظری علم اطلاعات وجود دارد خواهیم یافت. بنابراین، مصادیق آنچه ایشان به عنوان کارکردهای کتابخانه عمومی مطرح کردند در مبانی رشتۀ علم اطلاعات و دانش‌شناسی وجود دارد و بخشی از دانش نظری رشته محسوب می‌شود. اما آنچه در چنین جلسه‌هایی ارزشی افزوده به شمار می‌آید، بازخوانی و بازاندیشی این مبانی در بستر مطالعات فرهنگی و مردم‌شناسی است. بویژه آنکه سخنران به تجربۀ خود از عضویت در کتابخانه‌ها اشاره می‌کند و از خاطره تاسیس کتابخانه‌ای عمومی در سال‌های نوجوانی در زادگاه خویش تا دوران دانشجویی در خارج از کشور و حضور در کتابخانه‌های بزرگ بریتانیا سخن می‌گوید.

کانون بحث دکتر فاضلی را در این سخنرانی می‌توان این گونه خلاصه کرد که کتابخانه عمومی «متنی» است که در «بطن» شهر معاصر قرار دارد و نقش حافظۀ جمعی شهری را برای حفظ و تداعی مولفه‌های مدرن شدن جوامع ایفا می‌کند. متنی که حاوی نمادها و نشانه‌هایی برای خلق مجموعه‌ای از معانی ویژه برای ساکنان هر شهر است. به باور ایشان، کتابخانۀ عمومی به معنای آنچه امروز در دنیا می‌شناسیم همیشه نمادی از شهر، شهرنشینی و شهروندی بوده و جزئی از «دنیای شهر»، «گفتمان شهری» و «فضای شهری»[۱] محسوب می‌شود. بنابراین، همواره در ارتباط و در پیوند با مفاهیم و مولفه‌های زندگی شهری امروزی قرار دارد. حتی زمانی که در روستا کتابخانه عمومی ساخته می‌شود مثل موزه یا سینما به عنوان یک «نماد شهری» وارد زندگی روستایی خواهد شد. به همین دلیل است که در اغلب شهرهای دنیا نیز کتابخانه‌های عمومی معمولاً در مراکز شهر و مناطق پر رفت و آمد که زندگی جریان بیشتری دارد ساخته می‌شوند تا بیشترین دسترسی برای همگان به آن‌ها ممکن باشد.

بنابراین، هر چند کتابخانه‌ها سابقه‌ای دیرینه در تمدن بشری دارند، اما مفهوم معاصر کتابخانه عمومی که متعلق به «همگان» باشد و به موضوع‌های مورد نیاز همگان اختصاص یابد، پدیده‌ای مدرن محسوب می‌شود. فضایی اجتماعی که همۀ اقشار مردم آزادند در آن حضور پیدا کنند و دانش همگانی به دست آورند. دانش همگانی در عمومی‌ترین شکل خود دانشی است که برای زندگی در جامعه امروز لازم است و مجموعه‌ای از قابلیت‌ها، مهارت‌ها و توانایی‌های فرهنگی[۲] یا «سواد فرهنگی»[۳] به شمار می‌آید. به باور ایشان «کتابخانه عمومی فضایی دانشی است که در آن مردم توانش فرهنگی برای زیست همگانی را در جامعه معاصر و مدرن تمرین می‌کنند».

با توجه به اینکه پیدایش و گسترش کتابخانه‌های عمومی در دنیا همیشه با فرایند مدرنیته (تجدد) همراه بوده است، فهم نقش کتابخانه‌های عمومی در جامعه مستلزم شناخت منطق و زمینۀ تجددگرایی است. زیرا تاریخ نشان می‌دهد که کتاب و کتابت مهمترین رسانه و بخش کانونی در تولد دنیای مدرن بوده که نیل پستمن در کتاب «زندگی در عیش، مردن در خوشی» به آن می‌پردازد. ایشان تولد و توسعه کتابخانه عمومی را در تصویر بزرگتری از رخدادهای اجتماعی و فرهنگی می‌بیند و بر این نکته تاکید می‌کند که تولد کتابخانه عمومی همراه و همزمان با گسترش سواد همگانی و پیدایش نظام مدرسه‌ای جدید بوده و معمولاً بخشی از بازوی فرهنگی دولت‌ها برای شکل‌گیری هویت فرهنگی ملی محسوب شده است.

از سوی دیگر حضور کتابخانۀ عمومی در شهر یک نماد و نشانه است و دنیای پیرامون خود را رمزگذاری می‌کند و به آن معناهایی تازه می‌بخشد. تاثیر این نماد فقط به کاربران محدود نمی‌شود و حتی برای کسانی که به کتابخانه مراجعه نمی‌کنند و کتاب نمی‌خوانند نیز بودن ساختمان کتابخانه به تنهایی معناآفرین است. گویی وجود هر کتابخانه در شهر امواجی از فرهیختگی در فضای پیرامون خود منتشر می‌کند. زیرا کتابخانه‌های عمومی کالبدی فرهنگی هستند که با خود مفهوم جدید بودن، باسواد بودن، مدنیت و مدرنیته را حمل می‌کنند. به نظرم در مطالعه‌ای مستقل می‌توانیم به بررسی مصادیق این نگاه در گروه‌های مختلف اجتماعی بپردازیم. باید دید در تاریخ معاصر شهرهای ایران کتابخانه‌های عمومی چه سهمی در معنابخشی و هویت‌بخشی به شهرهای ما داشته‌اند. جای مطالعاتی با این رویکرد در حوزه کتابخانه‌های عمومی ما خالیست و انجام مطالعات کیفی با رویکرد تاریخی به این موضوع می‌‌تواند بسیار آگاهی‌بخش باشد.

دکتر فاضلی با رویکردی هرمنوتیکی کتابخانه عمومی را نوعی «متن» می‌داند که مردم آن را می‌خوانند و تفسیر می‌کنند. زیرا متن در معنای عام خود فقط به نوشته‌های مکتوب محدود نمی‌شود. بلکه مجموعه‌ای از عناصر، نمادها، نشانه‌ها، رمزها و موجودیت‌ها که زایندۀ معنایی مشخص باشند «متن» محسوب می‌شود. این معنا خود بازتاب پیش‌فرض‌ها، باورها و ارزش‌هایی هستند که ساختار ذهنی پدیدآورندگان متن را تشکیل می‌دهند. مایکل پین در «فرهنگ اندیشه انتقادی: از روشنگری تا پسا مدرنیته» متن را این گونه تعریف می‌کند: «از یک نظر متن صرفاً اصطلاح خنثایی است که به هر موضوع پژوهش فرهنگی، خواه یک نوشته، و خواه یک فعالیت آئینی، یک شهر و یک روال دانش اطلاق می‌شود». (ص. ۵۷۹). پل ریکور در کتاب «زندگی در دنیای متن» از گشودگی متن و توان آن برای خلق معانی گوناگون سخن می‌گوید: «متن به روی هر کس که می‌تواند بخواند گشوده است و همگان می‌توانند خواننده بالقوه آن باشند. پس در قیاس با بسته بودن مکالمه، متن گشوده است. (ص. ۲۳). بنابراین، کتابخانۀ عمومی نیز خود متنی حاوی معانی خاصی است و از دیدگاه مخاطبان تفسیر می شود. حال باید دید خوانش مخاطبان امروز ما از کتابخانه‌های عمومی چگونه است و از چه ویژگی‌هایی برخوردار است و این خوانش تا چه میزان با مبانی نظری علم اطلاعات و دانش‌شناسی و با نیت متولیان و مدیران کتابخانه‌ها همسو و هم‌جهت است؟

نکته دیگری که به نظرم در سخنرانی دکتر فاضلی اهمیت دارد سهم کتابخانه عمومی در شکل‌گیری «حافظۀ جمعی»[۴] و «حافظۀ فرهنگی»[۵] در شهر است. منظور از حافظه جمعی تمام آن پیشینه تاریخی و اجتماعی است که مردم یک جامعه به خاطر سپرده‌اند و بازتابی از آن در نمادها، نشانه‌ها، آیین‌ها و مناسک آن جامعه دیده می‌شود. مثلاً نوروز بخشی از حافظه ملی و تاریخی ماست. زیرا عید نوروز برای همه ما تداعی کننده حال و هوا، آداب و رسوم خاصی است که به محض شنیدن این کلمه یا دیدن هر یک از نمادهای نوروز برایمان تداعی می‌شود. بنابراین، آداب، رسوم، مناسک، ساختمان‌ها، مجسمه‌ها، کتاب‌ها، غذاها، رنگ‌ها، طعم‌ها و بسیاری دیگر از مفاهیمی که در زندگی با آن‌ها سر و کار داریم بخشی از حافظه جمعی ما را تشکیل می‌دهند.

بخش عمده‌ای از حافظۀ انسان مدرن حافظۀ مکتوبی است که در زندگی‌نامه‌ها، سفرنامه‌ها، فیلم‌نامه‌ها، نمایش‌نامه‌ها، منابع مرجع، مجله‌ها، روزنامه‌ها، داستان‌های کوتاه، رمان‌ها و سایر قالبهای نوشتاری حفظ می‌شوند. کتابخانۀ عمومی در هر شهر به مثابه حافظه آن شهر عمل می‌کند و باید مجموعه‌ای از مهمترین منابع موجود دربارۀ تاریخ؛ جغرافیا، فرهنگ، اقتصاد و سایر جنبه‌های مختلف مربوط به آن منطقه را در اختیار متقاضیان قرار دهد. من هنوز مطالعه‌ای جامع و مستقل در این زمینه ندیده‌ام و اگر تا به امروز انجام نشده است، در یک بررسی می‌توان وضعیت کتابخانه‌های عمومی را از این جهت سنجید. باید دید مجموعه‌های موجود کتابخانه‌های عمومی در شهرهای مختلف تا چه اندازه به این مهم پرداخته‌اند و تا چه میزان می‌توان آن‌ها را حافظۀ فرهنگی، عمومی و تاریخی شهرهای ما دانست؟ باید دید سهم آثار متعلق به اقلیم، جغرافیا، فرهنگ و تاریخ هر شهر در مجموعۀ هر کتابخانه عمومی چقدر است و مدیران و متولیان کتابخانه‌های عمومی تا چه میزان به اهمیت این موضوع واقف هستند و در برنامه‌ریزی‌های خود به آن توجه می‌کنند؟

سخن پایانی

آنچه دکتر فاضلی در این سخنرانی دربارۀ کارکردهای کتابخانه‌های عمومی مطرح کردند و بویژه تاکیدی که بر همگانی بودن و مردمی بودن این نهاد و پیوند آن با نهادهای آموزشی و فرهنگی داشتند، برایم یادآور بیانیه مشترک ایفلا با یونسکو تحت عنوان «منشور کتابخانه‌های عمومی»[۶]، بود که در سال ۱۹۹۴ منتشر شده است. این بیانیه ۱۲ وظیفه برای کتابخانه‌های عمومی برشمرده که عبارتند از: ایجاد و تقویت عادت به مطالعه در کودکان از زمان خردسالی؛ حمایت از خودآموزی و آموزش‌های غیر رسمی در کنار حمایت از آموزش رسمی؛ ایجاد فرصت‌هایی برای ارتقا مهارت‌های افراد در خلاقیت‌های فردی؛ تقویت قدرت تخیل و خلاقیت در کودکان و نوجوانان؛ ارتقا آگاهی عمومی نسبت به میراث فرهنگی و گسترش توانایی افراد در شناخت آثار هنری، دستاوردهای علمی و نوآوریها؛ فراهم‌آوری امکان دسترسی به انواع آفرینش‌های فرهنگی و هنری؛ تقویت تعامل و گفتگو میان فرهنگها و حمایت از تنوع فرهنگی؛ حمایت از سنتهای شفاهی (غیر مکتوب) جوامع؛ اطمینان از دسترسی همه شهروندان به همه انواع اطلاعات معمول مورد نیاز آنها؛ ارائه خدمات کافی اطلاع رسانی به مشاغل و انجمن‌های محلی و سایر گروه‌های ذی‌نفع؛ فراهم‌آوری تسهیلات لازم برای گسترش مهارت‌های سواد اطلاعاتی و سواد رایانه‌ای؛ حمایت و مشارکت در فعالیتهای سوادآموزی برای افراد در همه گروه‌های سنی، و در صورت نیاز اجرای برنامه‌های سوادآموزی. وجه مشترک این فعالیت‌ها در گفتگو و تعامل اجتماعی در فضایی دوستانه و همدلانه متبلور می‌شود. بی‌تردید کتابخانۀ عمومی فضایی برای گسترش فرهنگ گفتگوی همدلانه، اعتماد، مدارا، خیرخواهی، کار داوطلبانه و تولید سرمایه اجتماعی محسوب می‌شود و هر اقدامی برای گسترش این رویکرد ستودنی و شایستۀ تحسین است.

منابع

پستمن، نیل (۱۳۹۱) زندگی در عیش، مردن در خوشی. ترجمه صادق طباطبائی. تهران: انتشارات اطلاعات.

پین، مایکل (۱۳۸۲) فرهنگ اندیشه انتقادی: از روشنگری تا پسا مدرنیته. ترجمه پیام یزدانجو. تهران: نشر مرکز.

ریکور، پل (۱۳۷۳) زندگی در دنیای متن: شش گفتگو و یک بحث. ترجمه بابک احمدی. تهران: نشر مرکز.

منبع: لیزنا


قابل توجه مراجعه کنندگان گرامی:


به مناسبت دهه مبارک فجر ، عضویت در کتابخانه 


روز چهارشنبه، 95/11/20، رایگان می باشد.

به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی گیلان حسین اسماعیل پور در 


جلسه نشست انجمنکتابخانه های عمومی که ظهر دوشنبه در دفتر فرمانداری شهرستان 


صومعه سرا برگزار شد با اشاره به ارتقایوضعیت کتابخانه های شهرستان، اظهار کرد:


این ارتقای سطح به دلیل اجرای بیش از ۹۰ درصدی تعهدات ازسوی شهرداری ها و سایر


 دستگاه های نسبت به کتابخانه است.


وی با بیان اینکه متأسفانه سهم کتاب در سبد خرید خانوارها حتی به درصد هم نمی رسد،


 افزود: این موضوع درخور شأن جامعه مسلمان که در آن کسب علم به عنوان یک فرضیه 


بوده نیست.


فرماندار صومعه سرا با اشاره به اینکه شهرستان در این زمینه دارای وضعیت مطلوب تری 


نسبت به سایر شهرهااست، گفت: با توجه به رشد و فراگیر شدن فضاها و شبکه های 


مجازی باید از این فضا درراستای ترویجفرهنگ کتابخوانی بهره گیری شود.


وی برضرورت راه اندازی کانال کتابخانه های صومعه سرا با محوریت عضویت مسئولان 


تمامی دستگاه هایاجرایی و شهروندان شهرستان تأکید و خاطرنشان کرد: در این کانال 


کلیه کتابخانه های شهرستان و عناوینکتاب ها موجود در آنها را با توجه به موضوع 


معرفی شود.


تعامل و همکاری همه دستگاه ها برای ترویج فرهنگ کتابخوانی


وی با بیان اینکه برای توسعه و ترویج فرهنگ کتابخوانی و کتابخانه ها باید از ظرفیت و 


پتانسیل همه دستگاه هااستفاده شود، اظهار کرد: باید با توجه به پتانسیل های هر دستگاه 


برای بهبود و ارتقای وضعیت کتابخانه هایشهرستان برنامه ریزی شود.


فرماندار صومعه سرا به وجود مدارس بلا استفاده در سطح شهرستان اشاره کرد و گفت: 


می توانیم با تعامل ومشارکت اداره آموزش و پرورش شهرستان این فضاها را تبدیل به 


کتابخانه های مشارکتی کنیم.


وی افزود: در راستای تشویق و ترغیب مردم به ویژه نسل جوان به کتاب و کتابخوانی 


مسابقات کتابخوانی باموضوع های مختلف روز اعم از انتخابات، اسلام، مباحث سیاسی 


و... به صورت ماهانه برگزاری شود.


 اسماعیل پور در ادامه از مسئولان کتابخانه های عمومی شهرستان درخواست که طی 


فراخوانی عمومی بهنویسندگان که در موضوعات تاریخ، تمدن و ظرفیت های شهرستان 


صومعه سرا کتاب نوشته و مورد تأیید قرار گیرد چاپ این کتاب توسط فرمانداری انجام 


می شود.


وی با اشاره به اینکه هزینه چاپ کتاب یکی از مهم ترین دغدغه های نویسندگان 


محسوب می شود، ادامه داد:این اقدام می تواند به عنوان یک اهرم تشویقی برای 


نویسندگان علاقه مند به نگارش کتاب در خصوص تاریخ،ظرفیت و پتانسیل شهرستان 


صومعه سرا باشد.


ضرورت همکاری بیشتر برای تکمیل پروژه کتابخانه تنیان صومعه سرا 


 وی تصریح کرد: تمام تلاش خود را برای تجهیز و نوسازی کتابخانه های شهرستان بکار 

می بریم.


وی با اشاره به ساخت کتابخانه در منطقه تنیان صومعه سرا، افزود: متاسفانه با توجه به 


اختصاص حدود۳۰درصدی از کل اعتبارات درنظر گرفته شده برای این پروژه، امسال نیز 


این پروژه به بهره برداری نمی رسد ونیازمند همکاری و تعامل همه مسئولان اعم از استانی 


شهرستانی برای تکمیل این پروژه و بهره مند مردم به ویژهجوانان منطقه هستیم.


همچنین در این نشست با قرائت حکم محمدعلی نجفی استاندار گیلان و رئیس انجمن 


کتابخانه های استان،حسین اسماعیل پور فرماندار صومعه سرا و رئیس انجمن کتابخانه 


های شهرستان به عنوان رئیس نمونه انجمنکتابخانه های شهرستان های استان گیلان 


معرفی و انتخاب شد


 مقدمه

دکتر لارس اسوندسن[۱] - استاد دانشگاه برگن[۲] نروژ -  در کتابی با عنوان «کار» پرسشهایی بنیادین دربارۀ چیستی و ماهیتِ «کار» مطرح می‌کند که هر یک می‌تواند مبنای تحقیقی مستقل باشد. او بی‌آنکه بخواهد پاسخی قطعی به این پرسش‌ها بدهد، می‌کوشد توجه مخاطب را به وجوه مختلف این موضوع جلب کند. پرسش‌هایی نظیر اینکه: چه فعالیتی کار است و چه فعالیتی کار محسوب نمی‌شود؟ کار در کجای زندگی قرار دارد؟ آیا اساساً مرز روشنی میان کار و زندگی وجود دارد؟ کار کجا آغاز می‌شود و کجا به پایان می‌رسد؟ آیا کار می‌کنیم که زندگی کنیم یا برعکس زندگی می‌کنیم که کار کنیم؟ آیا کار نفرینی بی‌معناست یا تکلیفی پرمعنا؟ آیا کار تقدیر ناگزیر انسان است؟ سهم کار در معنابخشی به زندگی چیست؟ آیا اهمیت هر کار در ذات آن نهفته است یا نوع مواجهه ما با آن اهمیتش را تعیین می‌کند؟ آیا کاری که انجام می‌دهیم، بیانگر منِ واقعی ماست؟ آیا ما در کارمان با تمام وجود حضور داریم؟ آیا کار فقط راهی برای امرار معاش است یا ابزاری برای بالندگی و خودپروری  هر یک از ماست؟

کار چه سهمی در شکل‌گیری هویت فردی و اجتماعی ما دارد؟ کار ما چقدر برای جامعه مفید است؟ آیا بدون کار می‌توان شادمانه زیست؟ آیا زندگی بدون کار دلپذیر است؟ کار برای نسل‌های پیشین چه معنایی داشته است و امروز چه معنایی دارد؟ این معنا چقدر شبیه و چقدر متفاوت با معنایی است که در گذشته وجود داشته است؟ کار چه ارتباطی با شادی، ملال، اندوه و نشاط دارد؟ آیا کار راهی برای رهایی از ملال است یا خودش سرچشمه تولید ملال است؟ اساساً چه رابطه‌ای میان کار و ملال وجود دارد؟ هر یک از ما در کارمان چه تولید و چه مصرف می کنیم؟ تفاوت کار، شغل، حرفه و پیشه چیست؟ سهم دستمزد در رضایت شغلی چه قدر است؟ آیا کار هر چه پردرآمدتر باشد، رضایت‌بخش‌تر است؟ آیا کار داوطلبانه که دستمزدی ندارد، کار محسوب می‌شود؟ آیا کار داوطلبانه در تعریف معمول و متداول کار می‌گنجد؟ آیا ما کارمان را به خانه می‌بریم؟ چگونه در جریان کار به هویتمان شکل می‌بخشیم؟ آیا بازنشستگی به معنای فراغت از کار است؟ تلقی ما از شخصیت افراد چگونه به شغل آنان مربوط می شود؟ منزلت اجتماعی ما چقدر به شغل ما وابسته است؟ چگونه می‌توان در کار موفق و از آن خشنود بود؟ کار ما چگونه بر دیدگاه ما نسبت به جهان تاثیر می‌گذارد؟ آیا می‌توان گفت هدف کار تفریح است یا تفریح فراغتی است که دوباره به کار بازگردیم؟ آیا ما با کار فرسوده می‌شویم یا پرورده و پخته خواهیم شد؟ آیا کار مانعی برای زندگی است یا بستری برای رشد آن؟

معرفی کتاب

مولف در مقدمۀ کتاب می‌گوید به دلیل گستردگی و تنوع مصدایق و مولفه‌های مربوط به کار ارائۀ تعریفی دقیق و جامع از آن دشوار است. پس بهتر است همچون بسیاری از مفاهیم بنیادین دیگر نظیر آزادی، عدالت و نیکبختی، با هر تعریف در این زمینه با احتیاط مواجه شویم: «این واقعیت که کار پدیده بسیار متنوعی است و ابعاد گوناگونی دارد، باعث می‌شود هیچ پاسخ ساده‌ای برای پرسش «کار چیست» وجود نداشته باشد. هیچ حقیقت یکتایی درباره کار وجود ندارد، بلکه انبوهی از حقایق درکارند: بسته به اینکه چه کسی هستیم، چه می‌کنیم، چطور این کار را می‌کنیم و چرا می‌کنیم. این کتاب درصدد معرفی و دفاع از نظریه‌ای راجع به کار نیست. بیشتر مجموعه تصاویری است از ابعاد متنوع کار.» (ص. ۳۱).

فصل نخست با عنوان «از نفرین تا تکلیف: تاریخچۀ مختصر فلسفه کار» نگاهی تاریخی به موضوع کار دارد. مولف به معنای لغوی کار در زبان‌های مختلف اشاره می‌کند و نشان می‌دهد نگرش هر قوم درباره آنچه کار می‌دانند چگونه در کلمه‌ای که برای آن برگزیده‌اند متجلی شده است. مرور اجمالی او حاکی از این است که از قضا اقوام مختلف در طول تاریخ چندان اشتیاقی به کار نداشته‌اند و در چند زبانی که بررسی کرده واژگان مرتبط با کار با مفاهیمی همچون مشقت، رنج، سختی، فلاکت، بردگی و در مجموع مفاهیم ناخوشایند در ارتباط بودند. با این حال، کار همیشه بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی بوده و هست. آدمی نیز رابطه‌ای مرکب از اشتیاق  و بیزاری یا حتی عشق و نفرت به کار دارد. از یک سو آدمی وقتی بیکار است دچار ملال می‌شود و آرزو می‌کند ایکاش کاری برای انجام داشته باشد. اما زمانی که مشغول به کار است به شکل دیگری دچار ملال می‌شود و آرزوی فراغت دارد! چگونگی شکل‌گیری این رابطه به نحو چشمگیری به فرایند معنابخشی به کار وابسته است که در فصل دوم مطرح می‌شود و نقشی محوری در مباحث کتاب دارد.

مولف در ابتدا با اشاره به «افسانه سیزیف» کارِ بیهوده و بی‌پایان را مجازاتی هولناک برای کسانی می‌داند که نمی‌توانند معنایی برای کارشان بیابند. آنان همچون سیزیف ناگزیرند سنگی را با مشقت به بالای کوه ببرند و بعد آن را رها کنند و شاهد فروغلطیدن سنگ باشند و این وظیفه را برای همیشه تکرار کنند. تکراری پوچ و بی‌معنا که روح آدمی را می‌ساید و وجودش را انباشته از اندوه می‌کند. اما اگر انسان بتواند برای کارش معنایی بیابد یا بسازد، آنگاه به منبعی از انرژی و شادکامی دست خواهد یافت. اما چگونه می‌توان برای شغلی تکراری و کسالت‌بار معنایی دلپذیر و پرشور یافت؟

مولف بر این باور است که ما با کمک پرورش تخیل می‌توانیم کار تکراری خود را به فعالیتی خلاقانه و شادمانه تبدیل کنیم. زیرا این ما هستیم که تصمیم می‌گیریم که به کارمان چگونه بنگریم. دکتر اسوندسن با آوردن مثالی این موضوع را تبیین می‌کند. او به سرگذشت یکی از دوستانش به نام «اولاف» اشاره می‌کند که روزگاری برای تامین مخارج تحصیل مجبور شده در ادارۀ پست کار کند. وظیفۀ اصلی‌اش این بوده که کیسه‌های پستی را پشت و رو کند تا مطمئن شود نامه‌ای ته آنها گیر نکرده باشد. بی‌تردید این کار تکراری که هیچ پیشرفتی در آن وجود ندارد ملال‌آور است. اما اگر اولاف می‌توانست از تخیل خویش بهره گیرد تحولی اساسی در نگاهش ایجاد می‌شد. کافی بود به اهمیت هر یک از نامه‌هایی که ممکن بود ته کیسه گیر کند و به دست گیرنده‌اش نرسد توجه کند.

تا آن لحظه، برای او همۀ نامه‌ها ارزشی یکسان داشتند. هر یک نامه‌ای از میان هزاران نامه بود. نامه‌هایی که همه مثل هم بودند. اما برای گیرندگان آن‌ها، قضیه به شکل دیگری بود. چه بسا یک پاکت حاوی خبر مهمی بود که سرنوشت گیرنده را تغییر می‌داد. خبر قبولی در دانشگاه برای کسی که سال‌ها در آرزوی داشتن تحصیلات دانشگاهی بوده است. نامۀ سربازی به خانواده‌اش که از سلامت خود به آنان خبر می‌دهد. یا نامه‌ فرزندی به مادر سالمندش که روزها چشم به راه آن بوده است. بی‌تردید، شیوه نگریستن به این نامه‌ها تغییری در روند کار اولاف ایجاد نمی‌کند، اما بر احساس و اندیشه او نسبت به کار بسیار موثر است. او دیگر تصور نمی‌کرد کاری تکراری و بیهوده انجام می‌دهد. در نتیجه شغلش اهمیت تازه می‌یافت و از معنایی برخوردار می‌شد که پیشتر از آن غافل بود.

در ادامه نویسنده با استناد به ایمانوئل کانت می‌نویسد انسان‌ها نیاز وجودی به کار دارند و بدون کار، تا سر حد مرگ کسل خواهند شد. اما مشکل اینجاست که بسیاری از کارها ملال‌آورند و امروزه در محیطهای مختلف، ملال مشکل بزرگی است. این ملال ربطی به حجم کم یا زیاد کار ندارد. ما همزمان می‌توانیم در عین بی‌کاری و در اوج پرکاری دچار ملال شویم. بنابراین، ما بیش از آنکه به کار نیاز داشته باشیم به معنای آن محتاجیم. زیرا کارِ بی‌معنا نیز می‌تواند به اندازه بیکاری کسالت‌بار باشد.

 

مرز میان کار و تفریح بحث دیگری است که در این اثر مطرح می‌شود. اسوندسن بر این باور است که آنچه کار را از فراغت جدا می‌کند به موقعیت و نگرش ما بستگی دارد. مثلاً یک ورزشکار حرفه‌ای وقتی ورزش می‌کند مشغول کار است. اما برای آنهایی که ورزشکار نیستند، ورزش تفریح است. بنابراین، چه بسا کار یکی برای دیگری تفریح باشد و بر عکس. بنابراین، اگر بپذیریم چیزی که آدم ملزم به انجامش باشد کار است و آنچه از روی میل و رغبت انجام می‌شود تفریح، آنگاه به دستاوردی شگرف دست خواهیم یافت. زیرا در این صورت آنچه کار را از تفریح متمایز می‌سازد، مستقل از ذات و ماهیت آن فعالیت است و به تلقی ما بستگی دارد. بنابراین، نگرش ماست که تعیین می‌کند چه فعالیتی کار است و چه فعالیتی تفریح. در نتیجه، فقط با یک چرخش در نگاه می‌توانیم کارمان را به تفریح تبدیل کنیم و از انجامش لذت ببریم. هر چند همیشه تغییر در نگرش ساده نیست، اما در این مورد خاص دستاوردی که دارد به زحمتش می‌ارزد. زیرا اگر کار برایمان حکم تفریح پیدا کند، آنگاه از انجامش لذت می‌بریم و ملول نمی‌شویم.

از سوی دیگر انتظاری که از انجام کار داریم نیز مهم است. کار معمولاً هدفی فراتر از خودش دارد. اما سرگرمی یا فعالیتی بازیگوشانه هدفی فراتر از خود ندارد. اگر بتوانیم غرق در کار شویم و با آن مأنوس باشیم، آنگاه شغل ما به سرچشمه لذتی بی‌پایان بدل خواهد شد. در چنین شرایطی حس هنرمندی را خواهیم داشت که مشغول خلق بهترین اثر هنری خود است. علاوه بر این، نویسنده به ما یادآوری می‌کند که «بطالت عین شکنجه است». حتی ملال‌آورترین کارها از بطالت مطلق آزار کمتری دارند. اتفاقاً، بازتاب این مفهوم در ادبیات ما نیز فراوان است. مولوی کوشش بیهوده را بهتر از خفتگی می‌داند[۳] و سعدی نیز به راه بادیه رفتن را بر بیهوده نشستن ترجیح می‌دهد[۴]. حافظ هم با آنان همصدا شده و ما را به تلاشی مستمر فرا می‌خواند، حتی در شرایطی که امید چندانی به نتیجه دلخواه نباشد[۵].

مولف در بخش دیگری از کتاب به بررسی نقش «دستمزد» در انتخاب شغل و رضایت از آن می‌پردازد. او تصور رایج درباره اهمیت مسلم دستمزد در «رضایت شغلی» را به چالش می‌کشد و می‌کوشد به این پرسش پاسخ دهد که آیا همیشه دستمزد بالاتر به معنای رضایت بیشتر است؟ یا پیوند میان این دو چندان بدیهی نیست و الزاماً افزایش دستمزد به بهبود رضایت درونی و رسیدن به حس نیکبختی منجر نمی‌شود و عوامل دیگری نیز موثرند. او در تحلیل خود به این نتیجه می‌رسد که دستمزد فقط یک عامل از مجموعه عوامل موثر بر رضایت شغلی است. مثلاً بسته به اینکه درآمد ما در چه رتبه‌ای از جدول درآمدها قرار گرفته و در چه جامعه‌ای زندگی می‌کنیم، همبستگی میان دستمزد و رضایت متفاوت است. اگر درآمد ما در قعر جدول درآمدها باشد، آنگاه افزایش دستمزد میزان رضایت را به شدت افزایش خواهد داد. اما در میانه و بالای جدول به تدریج از این شیب کاسته می‌شود. عامل دوم نیز سطح رفاه عمومی جامعه است. در جوامع ثروتمند و مرفه که عموم مردم از امکانات کافی برخوردارند، دستمزد نخستین اولویت انتخاب مشاغل نیست. زیرا نیازهای اولیه شهروندان چنین جامعه‌ای تامین شده و آنان بیشتر در جستجوی شکوفایی استعدادهای خود هستند و آزادی عمل بیشتری در انتخاب شغل دارند. اما در جوامع فقیر دستمزد نقشی تعیین کننده در کاریابی دارد. زیرا دستمزد بالاتر فرد را در موقعیت بهتری نسبت به دیگران قرار می‌دهد و بر منزلت اجتماعی او نیز خواهد افزود.

علاوه بر این رابطه ما با شغلمان و تعریفی که از آن داریم، نیز تاثیری جدی بر اهمیت دستمزد خواهد داشت. این رابطه می‌تواند «ابزاری» یا «هویتی» باشد. اگر کار را فقط ابزاری برای امرار معاش بدانیم و برایش ارزش ذاتی قائل نباشیم، آنگاه تنها انگیزه دستمزد خواهد بود. اما اگر آن را عاملی بدانیم که شخصیت و هویت ما را می‌سازد، آنگاه نوع مواجهه ما متفاوت خواهد بود  و چه بسا دیگر دستمزد اولویت نخست نباشد. حتی گاهی ممکن است بنا به دلایلی در جستجوی کاری با درآمد کمتر باشیم! ممکن است چنین ادعایی عجیب به نظر برسد، اما هستند کسانی که  شغلی ساده و با مسئولیت کم می‌خواهند که به آنان آزادی عمل می‌بخشد تا به علائق شخصی خود در ساعات فراغت برسند. این علاقۀ شخصی می‌تواند پرداختن به کاری هنری، ورزشی یا فرهنگی باشد و آنان با کاستن از ساعات کار نخست خود می‌خواهند فرصتی بیشتری برای پرداختن به آن داشته باشند. حتی اگر این کار جانبی درآمدی نداشته باشد، اما عرصه‌ای برای خودشکوفایی آنان است.

«کار در عصر وفور» بحث دیگری است که در این کتاب می‌خوانیم. منظور از عصر وفور همین دوره‌ای که در آن زندگی می‌کنیم. روزگاری که همه چیز در بیشترین حجم و تعداد ممکن تولید می‌شود. ما با انبوهی از منابع روبرو هستیم. صدها فروشگاه برای خرید، هزاران کتاب برای خواندن، ده‌ها شبکه تلویزیونی برای تماشا، انبوهی مقصد گردشگری برای سفر و بسیاری از امکانات دیگر که عرضه می‌شوند. هر چند این انبوهی به شکلی عادلانه توزیع نشده است، اما در وجود وفوری که اطراف ما را پر کرده تردیدی نیست. با این حال، مشکل اینجاست که وفور و فراغت به یک میزان رشد نکرده‌اند. وفور بیش از فراغت افزایش یافته است. در نتیجه دچار سردرگمی هستیم و نمی‌دانیم آیا باید با کار بیشتر و جمع کردن سرمایه لذت بهر‌ه بردن از این همه وفور را به آینده‌ موکول کنیم، یا عشرت نقد امروز را به لذت نسیه فردا نفروشیم و همین امروز خوش باشیم. حتی نمی‌دانیم پولی که داریم صرف چه کنیم که بیشترین بهره را برایمان به ارمغان آورد. در چنین شرایطی، بسیاری از ما در یافتن تعادلی میان دخل و خرج دچار تردید هستیم. در یافتن مرز میان صرفه‌جویی و ولخرجی چندان موفق نیستیم و مجموع این شرایط ما را از داشتن روزهای خوش محروم می‌کند. روزهایی که بتوانیم از توانایی و امکاناتی که در اختیار داریم، به بهترین شکل استفاده کنیم. مولف برای خروج از این بن‌بست با استناد به دیدگاه متفکرانی مثل «ژان بودریار»[۶] و «زیگموند باومن»[۷] می‌نویسد: «وقتی نیازهای ما مصرف را کنترل می‌کنند، مصرف محدود است، اما وقتی امیال ما مصرف را کنترل می‌کنند، مصرف نامحدود است. هرگز به خط پایان نزدیک نخواهیم شد. هرگز کاملاً ارضا نخواهیم شد». (ص. ۱۷۹). با قبول این فرض می‌توان معیاری در این زمینه یافت که راهگشایی برای انتخاب‌های آتی ما باشد.

 

«پایان کار؟» بحثی درباره تغییر شکل کار در عصر ماست. دوره‌ای که بسیاری از مشاغل سخت دیروز را ماشین‌ها انجام می‌دهند و ما درگیر شکل‌های تازه‌ای از کار شده‌ایم. مشاغلی که به نیروی جسمی کمتر و توان ذهنی بیشتر نیاز دارند. مولف با استناد به تجربه‌های تاریخی نشان می‌دهد هر چند پیشرفت فناوری باعث شده که مشاغل متعددی کنار گذاشته شوند، اما تا امروز پیشرفت فناوری زمینه‌ساز بروز بیکاری نشده است. زیرا با پیدایش هر فناوری جدید هرچند شغل‌هایی حذف می‌شوند، اما پست‌ها و فرصت‌های تازه‌ای ایجاد خواهند شد. مثال بارز آن بانکهای امروز است. هر چند با پیشرفت فناوری اطلاعات و ارتباطات بسیاری از فعالیت‌های بانکی از طریق شبکه‌های الکترونیکی و بی‌نیاز از کارکنان بانک انجام می‌شود، اما بانکهای جهان همچنان به استخدام نیروی انسانی نیاز دارند و حتی این نیاز می‌تواند بیش از گذشته باشد. اما وظایف آنان در بانک با گذشته متفاوت است. بنابراین، کار به این سادگی به پایان نمی‌رسد!

مولف در آخرین فصل با طرح مسئله «زندگی و کار» جمع‌بندی خود را به اختصار می‌نویسد و بر این نکته تاکید می‌کند که در نهایت این ما هستیم که باید با یافتن معنایی برای کارمان بتوانیم جایگاهی ویژه برایش در زندگی خود تعریف کنیم. او با نقل قولی از «اسکار وایلد» در نمایشنامۀ «بادبزن بانو ویندرمر»[۸] کتاب را به پایان می‌برد: «در این دنیا فقط دو تراژدی وجود دارد. یکی نرسیدن به چیزی است که می‌خواهی، و دیگری رسیدن به آن. این دومی خیلی بدتر است؛ تراژدی واقعی همین است! ... کار از نظر برخی از مردم نفرین است، از نظر برخی دیگر موهبت است و از نظر بیشتر ما ملغمه‌ای است از هر دو. کار در مدت زمانی بسیار کوتاه به شدت تحول یافته و حالا کار خودمان است که بفهمیم کار چه نقشی در زندگی ما بازی می‌کند.» (ص. ۲۰۹).

فرجام سخن

ما ناگزیریم معنایی برای کارمان بیابیم. این معنا ممکن است ناظر بر «هدف کار»، «ارزش ذاتیِ» آن یا «کارکردش» باشد. هدفی که با انجام دادن کار محقق می‌شود و جایی فراتر از آن است. مثلاً هدف شغل معلمی تربیت انسان‌های فرهیخته و کارآمد برای نسل بعد است. ارزش هر کار نیز دلالت بر سودی دارد که  آن شغل برای فرد و جامعه فراهم می‌کند و ضرری و زیانی که می‌کاهد. به عنوان نمونه ارزش کار پزشک در کاستن از رنج بیماران و درمان آنهاست. کارکرد هر شغل نیز دستاوردی است که به ارمغان می‌آورد، محصولی که تولید می‌کند، یا خدمتی که ارائه می‌دهد. معماری که ساختمانی طراحی می‌کند، فضایی برای آرامش و آسایش ساکنان آن فراهم می‌سازد. در نتیجه این ما هستیم که تصمیم می‌گیریم با نگریستن به هر یک از این سه وجهی که در هر کار می‌توان یافت، معنایی به کارمان ببخشیم و از آن لذت ببریم. یا بر عکس در فقدان معنا، بارِ سنگینِ بی‌معنایی و ملال آن را به دوش بکشیم. حال که چنین است فرصت داریم بهترین معنای ممکن را برایش انتخاب کنیم. معنایی که منبع انگیزه و انرژی برای تلاش بیشتر و موثرتر باشد. در نتیجه می‌توان گفت: مهم نیست ما چه شغلی داریم، مهم این است که آن را چگونه انجام می‌دهیم و چه اهمیتی برایش قائلیم. هر یک از ما در فرایند معنابخشی به کار می‌توانیم تصویری دلخواه از کارمان در ذهن بسازیم و کتاب «کار» فرصتی است برای آموختن این فرایند معنابخشی.

منابع

اسوندسن، لارس (۱۳۹۳) کار. ترجمه فرزانه سالمی. تهران: نشر گمان.

منصوریان، یزدان (۱۳۹۵) بگو چیست کار. فصلنامه نگاه نو، ش ۱۰۹ (بهار ۱۳۹۵)، ص. ۲۴۵-۲۴۳.

  


[۱] Lars Svensdsen (http://www.uib.no/en/persons/Lars.Svendsen)

[۲] University of Bergen (http://www.uib.no/)

[۳] دوست دارد یار این آشفتگی / کوشش بیهوده به از خفتگی

[۴] به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل / و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم

[۵]  گرچه وصالش نه به کوشش دهند / آنقدر ای دل که توانی بکوش

[۶] Jean Baudrillard

[۷] Zygmunt Bauman

[۸] Lady Windermere’s Fan

 

منصوریان، یزدان. «سیری در سرشت کار».سخن هفته لیزنا، شماره ۳۲۰، ۲۰ دی ۱۳۹۵.

منبع: لیزنا

به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی گیلان کارگاه آموزش قصه گویی و نشست توجیهی 


طرح استانی شب نشینیزمستانی با کتاب صبح روز گذشته(سه شنبه14دی)و با حضور زهرا بدن آرا سرپرست 


اداره کل کتابخانه های عمومی استان، شهربانوبیدمشک حقیقی از اساتید برجسته دوره های قصه گویی کانون 


پرورش کودکان و نوجوانان کشور، کتابداران منتخب شهرستانهایاستان و کارشناسان امور کتابخانه ها، 


فرهنگی، برنامه ریزی و آموزش و پژوهش و روابط عمومی در سالن جلسات کتابخانه عمومیاهل البیت(ع) 


شهرستان آستانه اشرفیه برگزار شد.


در ابتدای این کارگاه، سرپرست اداره کل کتابخانه های عمومی استان گیلان ضمن تبیین برنامه های سه ماهه 


پایان سال جاری برایکتابخانه های عمومی از  پنج اصل اشاره شده در سند سیاست های سال جاری بعنوان 


اصلی ترین رویکرد کتابخانه ها در جذب اعضا وبهبود شرایط کتابخانه های عمومی یاد کرد.


رشد سرانه عضویت کتابخانه ها در سال جاری


زهرا بدن آرا اصل تبلیغ و ترویج تجربه مثبت خواندن با تمرکز بر لذت خواندن، اصل تبدیل کتابخانه ها به 


پاتوقی برای خواندن،طراحی، اقدام و ارتقاء فعالیت های ترویجی و تبلیغی حول محور و موضوع خواندن،


 اصل معرفی سبک زندگی مطالعه محور و اصلفعالسازی اعضای موجود کتابخانه ها را اصول پنجگانه اشاره 


شده در این سند عنوان کرد و اظهار کرد: هرکدام از این اصول نکاتمهمی در خود جای داده که با تمرکز بر 


اقدامات صورت پذیرفته به روشنی می توان دریافت تا چه اندازه در پیشبرد اهداف موفقبوده ایم.


وی همچنین با اذعان به رشد سرانه عضویت کتابخانه ها در سال جاری نیز گفت: اقدامات مناسبی با محوریت 


شاداب سازی کتابخانهها توسط کتابداران و دست اندرکاران در این حوزه انجام شد که ما حصل آن رشد 


اعضا بود. بدن آرا در ادامه با بیان اینکه کتابخانهها امروز مرکز حضور علاقمندان به کتاب هستند گفت: طبق 


سیاست جدید نهاد کتابخانه های عمومی کشور کتابداران می بایستعلاوه بر کتابخانه های عمومی مورد نظر 


فعالیت های فرهنگی متناسب با رویکرد کتابخانه ها را تاشعاع یک و نیم کیلومتری تحتپوشش قرار دهند.


بکارگیری روشهای خلاقانه در جذب اعضا، ویژگی بارز کتابدار خوب است

سرپرست اداره کل کتابخانه های عمومی استان گیلان در پایان بکارگیری روشهای خلاقانه در جذب افراد به کتابخانه های عمومی را

از ویژگیهای یک کتابدار خوب توصیف کرد و گفت: کتابداران بعنوان مشاورین امین می توانند در جذب یا دفع


 افراد علاقمند بهمطالع ه نقش آفرینی کنند و این نشاندهنده اهمیت کار کتابداران است چرا که ماحصل همه 


اقدامات دست اندرکاران این حوزه درپشت پیشخوان کتابخانه ها نمود پیدا می کند.


زهرا بدن آرا در پایان به آغاز طرح شب نشینی زمستانی با کتاب نیز اشاه کرد و آن را طرحی استانی با هدف


ایجاد علاقمندیاعضای خانواده های گیلانی به کتاب و میل به خواندن با استفاده از شیوه هایی خلاقانه عنوان 


کرد.


فراگیری شیوه های قصه گویی توسط کتابداران امری اجتناب ناپذیر است

کودکان و نوجوانان برای کتابداران منتخب شهرستان های کشور ارائه شد.


این استاد قصه گویی در این کارگاه آموزشی با تشریح اهداف قصه گویی برای کودکان گفت: اگر به قصه بعنوان


 رویدادی واقعی یاتخیلی نگاه کنیم قصه گویی را می توان بیان شفاهی رو در رو و زنده و ارائه جسمانی قصه 


به مخاطب عنوان کرد. حقیقی اضافهکرد:  قصه گو با هنر استفاده از زبان وبا حالت صورت و بدن عناصر و 


تصویرهای قصه را به طور زنده به مخاطب نشان می دهد ونده بودن قصه گویی نشان از آیینی دارد که در آن 


مخاطب در ارتباط دو سویه جزییات قصه را در ذهن تکمیل می کند.


شهربانو مشک بید حقیقی نقش شنونده، شرکت فعال در آفرینش تصویرهای زنده، احساسهای چندگانه اعمال 


شخصیتها ورویدادهایداستان در ذهن بر اساس اجرای قصه گو را از معیارهای اصلی این هنر عنوان کرد و 


گفت: قصه گویی شکلی از هنر نمایش تعاملیاست. وی اضافه کرد: در قصه گویی تعامل مستقیم بین قصه گو 


وشنوندگانش عنصر اساسی تجربۀ قصه گویی است و شنونده به گفتارهاو کردارهای قصه گو واکنش نشان می 


دهد. قصه گویی از نظر طرح قصه فرایندی مشارکتی است.


این استاد قصه گویی در ادامه به تعریف واژه قصه گویی پرداخت و گفت: قصه در لغت به معنای حکایت و 


سرگذشت است و دراصطلاح به آثاری اطلاق می شود که در آنها تاکید بر حوادث خارق العاده بیشتر از تحول 


و تکوین آدمها و شخصیت ها است در قصهیا حکایت محور ماجرا بر حوادث خلق الساعه قرار دارد حوادث قصه 


را به وجود می آورند در واقع رکن اساسی و بنیادی آن راتشکیل می دهند بی آنکه در گسترش و بازسازی 


قهرمانان و آدمهای قصه نقش داشته باشند.


مشک بید حقیقی در ادامه به فواید قصه گویی، ابزارهای قصه گویی و شیوه‌ های قصه‌گویی نیز اشاره کرد. وی 


همچنین انواع قصهگویی، اقدامات قبل از تعریف کردن یا خواندن قصه، زمان، مکان و فضای قصه گویی، 


روشهای مختلف برای شروع داستان و چهره وحرکات قصه گو را برای کتابداران تشریح کرد.


این استاد برجسته قصه گویی در پایان یکی از روشهای جذب کودکان به مطالعه را شنیدن داستان توسط افراد 


خلاق و آشنا با عناصرو شیوه های قصه و داستان گویی عنوان کرد و گفت: با توجه به وجود بخش های مستقل 


کودک در کلیه کتابخانه های عمومی استانفراگیری این شیوه ها توسط کتابداران و نیز برگزاری کارگاه های 


تخصصی قصه گویی در فواصل کوتاه امری مهم تلقی می شود کهنهاد کتابخانه های عمومی بخوبی این اقدام را 


به انجام می رساند.


در این پایان این جلسه همچنین کارشناسان امور کتابخانه ها، برنامه ریزی، آموزش و پژوهش، فرهنگی و 


روابط عمومی به بیاننقطه نظرات خود در حوزه های خود پرداختند.


گفتنی است از برنامه های جنبی این کارگاه اموزشی یک روزه زیارت امامزاده آقا سید جلال الدین اشرف 


آستانه اشرفیه و نیز حضورکتابداران در آرامگاه استاد دکتر محمد معین بود.